جدول جو
جدول جو

معنی توقع داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

توقع داشتن(اَفْ نیِ شُ دَ)
چشم براه بودن و انتظار داشتن و امید داشتن. (ناظم الاطباء). چشم داشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون پیش ابوالحرث رفت و فایق در خدمت بود و بکتوزون در اکرام مورد از امیر ابوالحرث زیادت از آنچه دید توقع می داشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 204). وزیر... گفت:... سلطان روی زمین بر تو گذر کرد چرا خدمتی نکردی... گفت: سلطان رابگوی توقع خدمت از کسی دارد که توقع نعمت از تو دارد. (گلستان). گفت: ای برادر چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار. (گلستان).
توقع دارم از شیرین دهانت
اگر تلخ است و گر شیرین جوابی.
سعدی.
صائب به زر قلب دهد یوسف خود را
هر کس که توقع ز عزیزان صله دارد.
صائب (ایضاً).
توقع مدار از کسی دستگیری
به از سایۀ خود عصائی نیابی.
والۀ هروی (از آنندراج).
رجوع به توقع و توقعکردن شود
لغت نامه دهخدا
توقع داشتن
انتظار داشتن چیزیراچشم داشتن
تصویری از توقع داشتن
تصویر توقع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ نَ / نِ جُ تَ)
نیرو داشتن. تاب داشتن. قدرت داشتن:
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان.
فردوسی.
کسی کو به خود بر توان داشتی
ز طبع آرزوها نهان داشتی.
نظامی.
رجوع به توان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ دَ)
ترس و وحشت داشتن. (ناظم الاطباء). بیم داشتن. و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خوَرْ / خُرْ دَ)
دقت داشتن. زیر نظر داشتن. مراقب بودن، نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن. رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ کَنَ / نِ کَ دَ)
بهره داشتن. نصیب داشتن:
کافران از بت بی جان چه تمتع دارند
باری آن بت بپرستید که جانی دارد.
حافظ.
از لذت حیات ندارد تمتعی
امروز هرکه وعده فرداش می دهند.
حافظ (از آنندراج).
رجوع به تمتع و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ مَ)
برتری و رجحان داشتن بر کسی یا چیزی. مزیت داشتن:
ز نقش پای تو معراج سربلندیهاست
زمین هزار تفوق بر آسمان دارد.
میرنجات (از آنندراج).
رجوع به تفوق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ زَ / زِ / زُ دو دَ)
اتفاق افتاده بودن: حاشا که این صورت وقوع داشته باشد. (عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ تَ)
راغب بودن. اشتیاق داشتن. (ناظم الاطباء) :
چه ذوق از ذکر پیدا آید او را
که پنهان شوق مذکوری ندارد.
سعدی.
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعۀ دیگر چه بری از دستم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقوی داشتن
تصویر تقوی داشتن
خدا ترس بودن پارسا بودن خوبکرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقوع داشتن
تصویر وقوع داشتن
راست بودن پیش آمدن اتفاق افتاده بودن: (حاشاکه این صورت وقوع داشته باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
هوای کسی را داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی